علی الحال
لغتنامه دهخدا
علی الحال . [ع َ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) بی درنگ . درحال . دروقت . فوری . فوراً. کنایه از زود و شتاب . (آنندراج ) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری .
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری .
منوچهری .