ترجمه مقاله

عمادالملک

لغت‌نامه دهخدا

عمادالملک . [ ع ِ دُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابوالفضل . ممدوح انوری . انوری را قصیده ای است به مطلع:
چو شاه زنگ برآورد لشکر از مکمن
فروگشاد سراپرده پادشاه ختن
که ممدوح این قصیده در بعضی نسخ دیوان انوری «سید اجل عمادالدین ابوالفضل طورانی » و بعضی دیگر «صاحب اعظم جلال الدین احمد» و برخی «صدرالوزراء مختارالسلاطین خواجه جلال الدوله عمادالدین ابوالفضل » ذکر شده است . لیکن از دو بیت ذیل از همین قصیده :
جلال دولت و دین و عماد ملت و ملک
مدار داد و دیانت ، قرار فرض و سنن
جهان فضل ، ابوالفضل ، کز کفایت اوست
نظام ملک ، چنان کز نظام ملک حسن
چنین برمی آید که لقب این ممدوح «عمادالملک » است نه عمادالدین ، زیرا در هیچ یک از نسخ مضاف الیه عماد، «دین » نیامده است . همه جا «ملک » است . اما از شرح حال این شخص چیزی به دست نیامد.
ترجمه مقاله