ترجمه مقاله

عماری کش

لغت‌نامه دهخدا

عماری کش . [ ع َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ عماری . که عماری را از سویی به سویی و از جایی به جایی برد. ساربان . عماری دار. (ازآنندراج ). کجاوه کش . رجوع به عماری شود :
ببستند اسپان جنگی در اوی
هم اشتر عماری کش و راه جوی .

فردوسی .


ده و دو هزار اشتر بارکش
عماری کشان ششصد و شصت و شش .

فردوسی .


در عمارت نشست با دل خوش
ماه در موکبش عماری کش .

نظامی .


عماری و اشتر به هرای زر
عماری کشان جمله زرین کمر.

نظامی .


عماری کش نور خورشید باش
نه ترک عماری بر امید باش .

نظامی .


ترجمه مقاله