ترجمه مقاله

عمار

لغت‌نامه دهخدا

عمار. [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِر. رجوع به عامر شود. عمره گذاران . معتمرون . (از متن اللغة). زائرین . (ناظم الاطباء). قدیم در القاب حاجیان و آنان که زیارت خانه ٔ خدا دریافته بودند، ترکیبات ذیل را می افزودند: «أقل الحاج و العمار» یا «خیرالحاج و العمار» یا «قدوة الحاج و العمار». || عمارالبیت ؛ باشندگان خانه . (منتهی الارب ). اهالی خانه و کسانی که در خانه میباشند. (ناظم الاطباء). || اجنه ٔ ساکن خانه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله