ترجمه مقاله

عمر

لغت‌نامه دهخدا

عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمربن عبدالعزیزهباری قرشی ، مکنی به ابومنذر. سومین تن از ملوک بنی هبار در سند. رجوع به هباری (عمربن عبداﷲ...) شود.
ترجمه مقاله