ترجمه مقاله

عمس

لغت‌نامه دهخدا

عمس . [ ع َ ] (ع مص ) محو وناپدید شدن کتاب . (از منتهی الارب ). کهنه و مندرس گشتن کتاب و نامه . (از اقرب الموارد). || ناپدید و بی نشان کردن و پنهان نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). مخفی کردن . (از اقرب الموارد). || خویشتن را در کاری نادان ساختن و ناشناسا نمودن با وجود معرفت در آن . (از منتهی الارب ). تجاهل کردن و خود را به نادانی زدن . (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمَس . عَماسة. عُموس .
ترجمه مقاله