ترجمه مقاله

عمش

لغت‌نامه دهخدا

عمش . [ ع َ م َ ] (ع مص ) سخن در کسی اثر کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فربه گشتن مریض . (از منتهی الارب ). سالم گشتن بدن بیمار. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || سست بینایی گردیدن . (از منتهی الارب ). سست بینایی گردیدن دیده و جاری شدن اشک از آن در اکثر اوقات . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله