ترجمه مقاله

عمل

لغت‌نامه دهخدا

عمل . [ ع َ م َ ] (ع مص ) کار کردن . (منتهی الارب ). کار کردن و انجام دادن و ساختن . (از اقرب الموارد). || مبالغه نمودن در رنج و آزار کسی : عمل به العِمِلّین َ، او العِمْلین َ، او العُمَلین َ؛ مبالغه نمود در رنج و آزار او. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیک کارکن و هوشیار گردیدن ناقه . (از منتهی الارب ). «عَمِلة» بودن ناقه . (از اقرب الموارد). رجوع به عَمِلة شود. || پیوسته درخشیدن برق . (از منتهی الارب ). ادامه یافتن برق . (از اقرب الموارد). || شتافتن . || سعی و کوشش کردن : عمل علی الصدقة؛ سعی و کوشش کرد در فراهم آوردن و جمع کردن صدقه . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || حاکم گشتن بر شهری : عمل لفلان علی البلد؛ از جانب فلان بر شهر حاکم بود. (از اقرب الموارد). || پیدا کردن کلمه ای اعراب را بر کلمه ٔ دیگر. (منتهی الارب ). بوجود آوردن کلمه ای نوعی از اعراب را در کلمه ای دیگر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله