ترجمه مقاله

عموس

لغت‌نامه دهخدا

عموس . [ ع َ ] (ع ص ) کاربی سروپای و دشوار که اصلاح آن ممکن نباشد. (منتهی الارب ). کاری که انجام شدنی نباشد و بر اصلاح آن راهی یافت نشود. (از اقرب الموارد). || شیر بیشه ٔ درشت اندام . (منتهی الارب ). اسد شدید. (از اقرب الموارد). || آنکه در کاری نادان وار بی باکانه درآید و بیراه رود. (منتهی الارب ). آنکه مانند اشخاص جاهل و نادان کارها را از راه طبیعی خود منحرف سازد. (از اقرب الموارد). ج ، عُمس ، عُمُس . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله