ترجمه مقاله

عمیثل

لغت‌نامه دهخدا

عمیثل . [ ع َ م َث َ ] (ع ص ) آهسته رو از هر چیزی ، جهت کلانی و فروهشتگی گوشت . (از منتهی الارب ). کندرو و بطی ٔ بخاطر بزرگی و ورم و سستی گوشت . (از اقرب الموارد). || اسب نیکوی جواد. (منتهی الارب ). || دامن کشنده و خرامان به ناز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد چست و شادمان (از لغات اضداد است ). (منتهی الارب ). چالاک و فعال . (از اقرب الموارد). || درازجامه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوتاه بالای فروهشته گوشت . (منتهی الارب ). شخص کوتاه قد و سست و آویزان گوشت . (از اقرب الموارد). || درازدنب از آهو و بز کوهی و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درشت و سطبر و پهن . (منتهی الارب ). درشت و سخت و عریض .(از اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || مهتر کریم . (منتهی الارب ). سرور بزرگوار. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله