عنان تافته
لغتنامه دهخدا
عنان تافته . [ ع ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) منهزم . بهزیمت . پشت بداده . || بازگشته . بازآمده :
سوی لشکر آمد عنان تافته
مرادی طلب کرده نایافته .
|| درآمده . روی آورده (بقصد جنگ و حمله ) :
عنان تافته شاه گیتی نورد
ز صحرا به جیحون رسانید گرد.
سوی لشکر آمد عنان تافته
مرادی طلب کرده نایافته .
نظامی .
|| درآمده . روی آورده (بقصد جنگ و حمله ) :
عنان تافته شاه گیتی نورد
ز صحرا به جیحون رسانید گرد.
نظامی .