ترجمه مقاله

عنان زدن

لغت‌نامه دهخدا

عنان زدن . [ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) جلو گرفتن . (آنندراج ). لگام زدن . دهانه زدن . || کنایه از به اطاعت درآوردن . رام و مطیع ساختن :
نفس شمرده زدن سیل را عنان زدن است
خوش آنکه راه به این چشمه ٔبقا دارد.

صائب (از آنندراج ).


|| همعنان رفتن . برابری کردن :
...با براق چگونه عنان زند خر لنگ .

رفیعالدین لنبانی .


ترجمه مقاله