عنبرآمیغلغتنامه دهخداعنبرآمیغ. [ عَم ْ ب َ ] (ص مرکب ) آمیخته به عنبر. مخلوط به عنبر : دم مشک از مغز پرمیغ شددل میغ از او عنبرآمیغ شد.(گرشاسب نامه ص 38).