ترجمه مقاله

عنة

لغت‌نامه دهخدا

عنة. [ ع ُن ْ ن َ ] (ع اِ) محوطه ٔ چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیره و محوطه ٔ چوبی . (ناظم الاطباء). حظیره ای از چوب که برای شتران و اسبان سازند.(از اقرب الموارد). ج ، عُنَن ، عِنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گلخن دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آتشدان تنور و دیگ و جز آن . (ناظم الاطباء). آنچه دیگ را بر آن قرار دهند. (از اقرب الموارد). || رسن و ریسمان . || (اِمص ) فرمان دهی قاضی به نامردی و عنن کسی . || نامردسازی بجادویی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسم مصدر است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عطیه ٔ خاص : أعطیته عین عنة (بفتح و کسر آخر، یعنی بصورت منصرف و غیرمنصرف )؛ عطا کردم او را خاصةً بدون یارانش . || (اِ) ساعت : رأیته عین عنة (بصورت منصرف و غیرمنصرف )؛ او را دیدم در همان ساعت ،بدون آنکه وی را طلب کرده باشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || أعننت بعنة لا أدری ما هی ة (بصورت منصرف )؛ پیش آمد مراچیزی که نمی شناسم آنرا. || (اِمص ) لقیته عین عنة (بصورت منصرف )؛ یعنی بعیان دیدم او را و او مرا نمی دید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || آفتی است که در ذات پدید آید و موجب خلل درعقل میگردد، و صاحب آن دچار اختلاط عقل میشود و در نتیجه بعضی از سخنان وی به عقلاء و بعضی به مجانین مینماید. و آن برخلاف سفه است زیرا شخص سفیه شباهت به مجنون ندارد بلکه سبکی و خفتی بدو دست میدهد که یا از شادی است و یا از خشم و غضب . (از تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله