ترجمه مقاله

عنظوان

لغت‌نامه دهخدا

عنظوان . [ ع ُ ظُ ] (ع ص ) مرد بدزبان فحاش و ریاکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و یا مرد استهزأکننده ٔ برانگیزنده . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). عنظیان . رجوع به عنظیان شود. || (اِ) نوعی از شورگیاه که درد شکم آرد ستور را. و یا بهترین اُشنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گیاهی است از نوع حَمض که هرگاه شتر بسیاراز آن بخورد شکم وی به درد آید. و یا بهترین نوع اشنان . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) لقب عوف بن کنانه است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله