ترجمه مقاله

عوس

لغت‌نامه دهخدا

عوس . [ ع َ ] (ع مص ) کوشیدن و ورزیدن و رنج کشیدن جهت عیال . || قوت دادن عیال را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شب برگشتن گرد چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بشب گردیدن گرد چیزی . (از ناظم الاطباء). طواف کردن در شب . عَوَسان . (از اقرب الموارد). رجوع به عوسان شود. || گردیدن گرگ در پی خوردنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جستجو کردن گرگ چیزی را که آن را شبانه بخورد. (از اقرب الموارد). || نگاهبانی و نیکو سیاست کردن مال . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیکو پرورش کردن و نیکو سیاست و نگاهبانی نمودن شتران خود را. (از ناظم الاطباء). عیاس . (اقرب الموارد). رجوع به عیاس شود. || اصلاح کردن و نیکو کردن معیشت و زندگانی . (از اقرب الموارد). || وصف کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله