ترجمه مقاله

عوکل

لغت‌نامه دهخدا

عوکل . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) پشت توده ٔ ریگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پشت و ظَهر تپه ٔ رمل . (از اقرب الموارد). عوکلة. رجوع به عوکلة شود. || ریگ توده ٔ بزرگ که کمتر از عَقَنقل باشد، یا ریگ برهم نشسته و متراکم .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). عوکلة. رجوع به عوکلة شود. || نوعی از نان خورش . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از ادام و قاتق . (از اقرب الموارد). مرقة عوکلیة، منسوب بدان است . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || (ص ) خرگوش گزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مرد کوتاه قامت که پشتهای پای نزدیک نهد و پاشنه دور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). مرد کوتاه قد اَفَج ّ. (از اقرب الموارد). || زن گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زن احمق . (از اقرب الموارد). || قلائد عوکل ؛ رسوائیها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسوائیها و فضائح . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله