ترجمه مقاله

عکب

لغت‌نامه دهخدا

عکب . [ ع ِ ک َب ب ] (ع ص ) کوتاه بالای سطبر و فربه . (منتهی الارب ). قصیر ضخم . (اقرب الموارد). || سرکش از مردم و جن . || آنکه مادرش شوی کرده باشد. || اِخ ) نام زندان بان نعمان بن منذر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله