ترجمه مقاله

عکة

لغت‌نامه دهخدا

عکة. [ ع ُک ْ ک َ ] (ع ص ) أرض عکة؛ به نعت و اضافه ، سرزمین گرم . (از اقرب الموارد). عَکّة. (منتهی الارب ). رجوع به عَکة شود. || (اِ) خنور مسکه و مشک روغن خرد. (از منتهی الارب ). خیک کوچک برای روغن ، که کوچکتر از «قربة» است ، و از آن جمله است که گویند «سمن الصبی حتی صار کالعکة». (از اقرب الموارد). خیک روغن از پوست بزغاله ٔ شیرخواره . (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، عُکَک ، عِکاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فسره و سردی تب . عَکّة. || ریگ توده ٔ گرم از تاب آفتاب . عَکّة. || رنگی است که بر ناقه ٔ باردار طاری گردد مانند کلف که بر زنان ظاهر آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله