عکصلغتنامه دهخداعکص . [ ع َ ک َ ] (ع مص ) توسنی نمودن دابه و بازایستادن از رفتن . (از منتهی الارب ). «حرون » شدن دابه . || بدخوی شدن شخص . (از اقرب الموارد).