ترجمه مقاله

عیناء

لغت‌نامه دهخدا

عیناء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعین . ج ، عین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اَعْیَن شود. || زن فراخ چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): امراءة عیناء؛ زن فراخ و زیبا چشم . (از اقرب الموارد). || سبز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): أرض عیناء؛ زمین سبز. (از اقرب الموارد). || مشک آماده ٔ پاره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشک و قربه ای که آماده ٔ شکافتن باشد. (از اقرب الموارد). || قافیه ٔ نافذ. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء): قافیة عیناء؛ قافیه ٔ نافذ، یعنی قافیه که نَفاذ در آن باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به نفاذ شود. || (اِ) گاو ماده ٔ وحشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || (اِخ ) چاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله