ترجمه مقاله

غاذ

لغت‌نامه دهخدا

غاذ. [ غاذذ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غذ. ناسور هر جا که باشد و منه یقال بالبعیر غاذ؛ اذا کانت به دبرة فبرأت و هی تندی . (منتهی الارب ). || (اِ) رگ آب چشم که پیوسته روان باشد.(منتهی الارب ). رگی است در چشم که همیشه چرک از آن روان شود و نایستد. || حس . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله