ترجمه مقاله

غافلی

لغت‌نامه دهخدا

غافلی . [ ف ِ ] (حامص ) غافل بودن . مانند غافلان گذراندن :
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم .

نظامی .


نبردم بسر عمر درغافلی
مگر در هنرمندی و عاقلی .

نظامی .


بدین غافلی می گذاریم روز
که در ما زنند آتش رخت سوز.

نظامی .


پیشتر از مرتبه ٔ غافلی
غافلیی بود، خوشا غافلی .

نظامی .


ترجمه مقاله