ترجمه مقاله

غایب کردن

لغت‌نامه دهخدا

غایب کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از دست دادن . گم کردن : زمین فراخ بر ایشان تنگ میشد و سر رشته ٔ نسبت خود را غایب می کردند. (انیس الطالبین بخاری ). از او سؤال کرد که کنیزک ترکیه غایب کرده ای . گفت درازگوش غایب کرده ام . (انیس الطالبین ).
ترجمه مقاله