غباری
لغتنامه دهخدا
غباری . [ غ ُ ] (اِخ ) یزدی . جوانی است خوش صحبت و خط غبار را خوب مینوشت . این مطلع از اوست :
غبار خط شکرستان لعل یار گرفت
فغان که چشمه ٔ خورشید را غبار گرفت .
غبار خط شکرستان لعل یار گرفت
فغان که چشمه ٔ خورشید را غبار گرفت .
(مجمع الخواص ص 298).