ترجمه مقاله

غبراء

لغت‌نامه دهخدا

غبراء. [ غ َ ] (ع اِ) این کلمه در المعرب جوالیقی غبیراء نوشته شده ولی بطوری که در حاشیه ٔ همین کتاب آمده است صاحب الجمهره (در ج 1 ص 268) «غبراء و غبیراء» به هر دو شکل آورده است و گوید: «گیاهی است که گوسفندان خورند، اما میوه ٔ این درخت که غبیراء نامیده میشود در کلام عرب دخیل است ». و در لسان العرب آمده : «غبراء و غبیراء گیاهی است دشتی و گویند غبراء درخت و غبیراء میوه ٔ آن است و آن میوه ای است خوردنی و باز گویند غبیراء درخت و غبراء میوه ٔ آن است بعکس ، جمع و مفرد آن یکی است و اما این میوه را که غبیراء گفته میشود در کلام عرب دخیل است . ابوحنیفه گوید: درخت معروفی به مناسبت رنگ برگ و میوه ٔ آن در آغاز غبیراء خوانده شده و سپس رنگ آن بسیار سرخ گردد و گوید این اشتقاق معروف نیست بنظر من (مصحح جوالیقی ) این کلمه عربی است . و اطلاق بر نوعی معین از گیاه شود که دارای میوه است ، و سپس به میوه ٔ دیگری که در غیر بلاد عرب شناخته است اطلاق شده کسانی که پنداشته اند کلمه ٔ دخیل است از این جهت بوده است . و اگر مسمی به در عرب غیرمعروف بوده پس به اسم عربی تسمیه میشد، پس دخیل مسمی است نه اسم . (المعرب جوالیقی حاشیه ٔ ص 236). || (ص ) وطاءة غبراء؛ پاسپردگی نو یا کهنه . یا پاسپری ناپدید. || سنة غبراء؛ سال قحط. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بنوالغبراء؛ درویشان یا غرباء ناآشنا که جهت آب فراهم آیند. (آنندراج ). || (اِ) یقال ترکه علی غبراءالظهر؛ اذا رجع خائباً. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله