ترجمه مقاله

غبراء

لغت‌نامه دهخدا

غبراء. [ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء یمامه . بنوالحارث بن مسلمةبن عبید بدانجا میزیستندو مردم آن در صلح خالدبن ولید رضی اﷲ عنه در ایام مسیلمه ٔ کذاب داخل نشدند. شاعر گفته است :
یا هل بصوت و بالغبراء مِن أحد
ابومحمدالاسود گوید:غبراء زمینی است از بنی امری ٔ القیس از زمین یمامة. قیس بن یزید السعدی گوید:
ألا ابلغ بنی الحران أن قد حویتم
بغبراء نهباً فیه صماء مؤید
ألم یک بالسکن الدی صُفت ضله
و فی الحی عنهم بالزغیقاء مقعد
و غبراءُ الخبیبة در شعر عبیدبن الابرص آمده گوید:
أمن منزل عاف و من رسم اطلال
بکیت و هل یبکی من الشوق أمثالی
دیارهم اذ هم جمیع فاصبحت
بسابس الا الوحش فی البلد الخالی
فان یک غبراء الخبیبة اصبحت
خلت منهم و استبدلت غیر ابدالی
فقدماً اری الحی الجمیع بغبطة
بها واللیالی لا تدوم علی حال .

(معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 264 و 265).


ترجمه مقاله