ترجمه مقاله

غبیط

لغت‌نامه دهخدا

غبیط. [ غ َ ] (ع اِ) برنشستی همچون پالان بختی یا پالان شتر که بروی هودج بندند. یا پالان خُرد که قَتَب و احنائش یکی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غُبُط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هو من مراکب النساء یقتب بشجار و یکون للحرائر دون الاماء. (معجم البلدان ). || آب روی اززمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مسیل آبی که دربلندی جاری شود. (اقرب الموارد). || زمین پست . زمین فراخ هموار بلنداطراف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جیوه . سیماب . (برهان قاطع ذیل مدخل آبک ). رجوع به سیماب شود. || (ص ) یاقوت در معجم البلدان چنین استنباط کرده است که : غَبیط کأنه فعیل است از غبطه ، به معنی حسن الحال ، و یا از غبط که معنی آن نزدیک به معنی حسد است . (معجم البلدان ). || خون تازه . (مقدمةالادب زمخشری ص 47).
ترجمه مقاله