ترجمه مقاله

غبیط

لغت‌نامه دهخدا

غبیط. [ غ َ ] (اِخ ) وادئی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام وادئی است و از آن است صحراءالغَبیط،در کتاب ابن السّکیت در شعر امروءالقیس :
فألقی بصحراءالغبیط بَعاعَه
نزول الیمانی ذی العیاب المخول .

(معجم البلدان ).


|| زمینی است مر بنی یربوع را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قطعه زمینی است آن بنی یربوع . و گویند در حزن بنی یربوع که میان کوفه و قید قرار دارد دره هایی است که از جمله ٔ آنها غبیط و ایاد و دوطلوع و ذوکریت است . (معجم البلدان ). رجوع به عیون الاخبار ج 1 حاشیه ٔ ص 77 و العقدالفرید چ مصر به اهتمام محمد سعید العریان ج 6 ص 54، 55، 56 و 57 شود. || یوم الغبیط، همان یوم اعشاش است ، یومی (جنگ ) است بنی یربوع را نه مجاشع را.جریر گوید:
و لو شهدت یوم الغبیط مجاشعُ
و لانقلان الخیل من قُلتی نسر.

(مجمع الامثال میدانی ).


یاقوت آرد: یوم الغبیط از افضل ایام عرب است و آن را «یوم غبیطالمَدرَة» و «غبیط الفردوس » می گویند، و آن روزی است از برای بنی یربوع نه مجاشع (آنگاه شعر جریر را به عنوان شاهد آرد). و در همین روز عتیبةبن الحارث بن شهاب الیربوعی ، بسطام بن قیس را اسیر کرد و بسطام چهارصد شتر فدیه داد و آزاد شد. (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله