ترجمه مقاله

غراف

لغت‌نامه دهخدا

غراف . [ غ َرْ را ] (اِخ ) نام اسب برأبن قیس . (منتهی الارب ). اسب برأبن قیس بن عقاب بن هرمی بن ریاح الیربوعی ، و اوست که درباره ٔ اسب خود گفته :
فان یک غراف تبدل فارسا
سوای فقد بدلت منه سمیدعا
... و سمیدع همسایه ٔ برأبن قیس بود. (تاج العروس ). برای تفصیل رجوع به تاج العروس شود.
ترجمه مقاله