ترجمه مقاله

غربیلک

لغت‌نامه دهخدا

غربیلک . [ غ َ ل َ ] (اِ) ریشی (قرحه ای ) است و عرب آن را دُبَیلَة گوید. (از منتهی الارب ذیل دبیلة). والجة. (منتهی الارب ). کفگیرک .شیرپنجه : در تفجیر ریش غربیلک و تحلیل آن ، برگ گیاه سعالی عجیب الفعل است . (از منتهی الارب ذیل سعالی ).
ترجمه مقاله