ترجمه مقاله

غرب

لغت‌نامه دهخدا

غرب . [ غ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام کوهی به شام . (منتهی الارب ). کوهی است در شام در دیار کلب ، و در نزد آن چشمه ٔ آبی است موسوم به غربة. متنبی گوید :
عشیة شرقی الحدالی و غرب .

(از معجم البلدان ).


|| ابوزید گوید غرب آبی است در نجد سپس در شریف از آبهای بنی نمیر. جران العود نمیری راست :
ایا کبداً کادت عشیة غرب
من الشوق اثر الظاعنین تصدع
عشیة ما فی امام بغرب
مقام ، و لا فی من مضی متسرع .
لبید گوید:
فأی اوان ما تجئنی منیَّتی
بقصد من المعروف لااتعجب
فلست برکن من ابان وصاحة
ولا الخالدات من سواج و غرب
قضیت لبانات و سلیت حاجةً
و نفس الفتی رهن بغمزة مؤرب .

(از معجم البلدان ).


ترجمه مقاله