ترجمه مقاله

غرشمال

لغت‌نامه دهخدا

غرشمال . [ غ ِ رِ ] (ص ، اِ) نام گروهی مردم است در ایران و هند که دائماً در حرکت هستند و اسباب چلنگری و غربال میفروشند و ایشان را نفر و فیوج و کولی و غربتی هم گویند. بعضی از اهل لغت آن را با قاف ضبط کردند لیکن زبان ایل مذکور فارسی است پس نامشان هم فارسی است که در آن قاف نیست . (از فرهنگ نظام ). قرشمال .لولی . لوری . کولی . غربال بند. چینگانه . فیوج . غربتی . || لوند . || دشنامی است مزاح گونه که دختران را گویند.
ترجمه مقاله