ترجمه مقاله

غرش

لغت‌نامه دهخدا

غرش . [ غ ِ ] (معرب ، اِ) از مسکوکات برابر با چهل بارة است . (المنجد) (دزی ). و قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است . ج ، غروش . و غروش خود به صورت جمع پول نقره ای است و غروشه را نیز از همین جمع ساخته اند. (دزی ج 2 ص 206). قرش یا غرش نقد عثمانی مصری است . (القاموس العصری ). بعضی آن را به قاف گویند و هردو جائز است زیرا از ریشه ٔ آلمانی غروشن گرفته شده و حرف ژ را بعضی به قاف و بعضی به غین تبدیل کنند و اهل مصر کنونی به جیم مبدل سازند. غرش دو نوع است :غرش صاغ و غرش رائج . غرش صاغ معادل 40 بارة است و غرش رائج برابر ربع آن ؛ یعنی ده بارة است . اهل بصره غرش شامی را غرش العین و پس از آن غرش میگفتند، و این از قرن نوزده به این طرف است و این غرش شامی یا غرش العین برابر ده غرش صاغ است . استاد یعقوب نعوم سرگیس گوید: غرش شامی در بعض نواحی عراق غرش رومی نامیده می شود. (النقود العربیة ص 181). از انواع غرش ، غرش ترکی ، غرش ترکی شرک ، غرش فرنجی ، غرش فلسطینی ، غرش مصری است . رجوع به کتاب النقود العربیة ص 87 ، 94، 96، 97،163، 167 و 188 و دزی ج 2 ص 206 و رجوع به قرش شود.
ترجمه مقاله