ترجمه مقاله

غرغری

لغت‌نامه دهخدا

غرغری . [ غ ُ غ ُ ] (ص نسبی ) کسی که غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). غرغرو. قرقرو. || (اِ) چیز گرد میان سوراخ ، که جایی آزاد کار گذاشته شده باشد و در حرکت صدای غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). || بازیچه ای است که پیاله ٔ کوچک آویخته با موی یا دم اسب است به یک تکه ٔ چوب ، و بر دهن پیاله کاغذ یا پوست بسته است و در دور گردانیدن آن پیاله صدای غرغر بیرون می آید. (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله