ترجمه مقاله

غرقد

لغت‌نامه دهخدا

غرقد. [ غ َ ق َ ] (ع اِ) نوعی از درخت بزرگ ، یا آن عوسج است چون بزرگ گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از عوسج باشد، و آن درختی بود که برگ و بار آن را بجوشانند، و در خضابها به کار برند. (برهان قاطع). عوسج بزرگ . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). خارسنجان که آن را عوسج نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ). درختی است خاردار. || سپیدی بیضه که بر زرده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سفیده ٔ تخم مرغ . (از اقرب الموارد). || بقیع الغرقد؛ گورستانی است در مدینه ، بدان جهت که درخت غرقد رویاند، و حالا درخت رفت و نام باقی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله