ترجمه مقاله

غریبة

لغت‌نامه دهخدا

غریبة. [ غ َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غریب . (منتهی الارب ). زن دور از وطن . ج ، غریبات ، غرائب . (از اقرب الموارد). نقیلة. (منتهی الارب ). رجوع به غریب شود. || هرچیز نادر و بیگانه . هر چیز لطیف و ظریف و خوشنواز. هرچیز نو و بدیع. (ناظم الاطباء). || در تداول فارسی ، بیگانه . اجنبی . مقابل خودی . مقابل آشنا.
- امثال :
غریبه را پدرش بسوزی غریبه است .
غریبه غریبه است .(امثال و حکم دهخدا).
مثل سگ نازی آباد ، نه غریبه میشناسد نه آشنا.
|| (اِ) آسیای دستی ، بدان جهت که همسایگان به هم به عاریت میگیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آسیای دستی را گویند زیرا نزد صاحبش نمیماند و عاریتی است . ج ، غرائب . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله