ترجمه مقاله

غریبی

لغت‌نامه دهخدا

غریبی . [ غ َ ] (اِخ ) کاشی . از شاعران ایرانی بود که در هند میزیست . مؤلف مجمع الخواص آرد: شاعر قدیمی است و در خدمت خان احمد پادشاه سمت ملک الشعرائی دارد. غزل مولانا لسانی را به مطلع:
منم زآن خوی نازک آستین بر چشم تر مانده
ز مژگان تا جگر صد پرده خون بر یکدگر مانده
چنین تتبع کرده :
تو از من فارغ و من بی تو هر سو دربدر مانده
ز خواری بر سر دون همتان بی پا و سر مانده .

(از ترجمه ٔ مجمع الخواص ).


ترجمه مقاله