ترجمه مقاله

غرید

لغت‌نامه دهخدا

غرید. [ غ َ ] (ص ) دختری را گویند که به شرط دوشیزگی به شوهر دهند و نباشد. (برهان قاطع). دختری که چون به شوهر دهند دوشیزه نباشد و به شرط دوشیزگی نگاه کرده باشند. (فرهنگ رشیدی ). غیر باکره . نادوشیزه (عروس ) :
نرم نرمک چو عروسی که غرید آمده بود
باز آنسوی برندش که ازین سو بازآی .

ابوالعباس (از جهانگیری ) (از رشیدی ).



دختر افکار من در مدح شاه
هست عذرا نیست بی شبهت غرید.

شمسی فخری (از آنندراج ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا).


در فرهنگ در شعر ابوالعباس غرود خوانده . (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). و صاحب برهان این لغت را به صورت غربد بر وزن فرقد نیز آورده ولی خطاست . (از آنندراج ) (انجمن آرا). در ادات نیز چنین است . در فرهنگ اسدی غرید نیامده و به جای آن غرند آمده است و غرند صحیح است چه اسدی آن را در کلمات مختوم به دال مهمل آورده است و اگرغرید بود صحیح بود آن را در باب ذال معجمه می آورد. چه در غرید حرف آخر بنا بر قاعده ذال است .
ترجمه مقاله