ترجمه مقاله

غریزن

لغت‌نامه دهخدا

غریزن . [ غ َ زَ ] (اِ) به معنی پریزن که آردبیز و غربال باشد. (برهان قاطع). ظاهراً مصحف پریزن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پرویزن . غریزان . غرویزن . (برهان قاطع). رجوع به غربال شود. || خلاب و گل سیاه ، و به این معنی و معنی اول هر دو با زای فارسی آمده است . (برهان قاطع) (آنندراج ). گل سیاه ته آب . (فرهنگ رشیدی ). غلیزن . (فرهنگ رشیدی ). گل با ریگ آمیخته . صلصال . (الصراح من الصحاح ). غریرن . غریژنگ . غریفج . غریفژ. (برهان قاطع). رجوع به برهان قاطع چ معین شود.
ترجمه مقاله