ترجمه مقاله

غریل

لغت‌نامه دهخدا

غریل . [ غ ِرْ ی َ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غبار.(اقرب الموارد) (تاج العروس ). || گل و لای تنک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طین رقیق . غِریَن . (اقرب الموارد). کف و لای سیل آورد که بر روی زمین و مغاکها مانده ، خشک باشد یا تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل و لای که سیل با خود آورد و بر روی زمین ماند شکاف خورده ، تر باشد یا خشک . (از اقرب الموارد). || آب که در تک خنور وحوض مانده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . الطین یبقی فی اسفل الحوض ؛ گل و لای که در ته حوض بماند. (تاج العروس ). || آب بینی هر چهارپایه ٔ سم دار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مخاط هر جانور سم دار. (از اقرب الموارد). || پارگین که در آن کفچلیز باشد و آبش خوردن نتوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غدیری که در آن دعامیص (جانوران کوچکی که در آب می باشند) تولید شود و قابل آشامیدن نباشد. (از اقرب الموارد). || درد تک شیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الثفل فی اسفل القارورة؛ دردی که در ته شیشه میماند. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله