ترجمه مقاله

غر زدن

لغت‌نامه دهخدا

غر زدن . [ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . غرغر کردن . (فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز. با کلماتی نامفهوم ناخرسندی نمودن . لندیدن . قر زدن . غر و لند کردن . رجوع به غر و قر زدن شود. || پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. (فرهنگ نظام ). فریفتن .
- غر زدن دختری یا زنی را ؛ او را فریفتن به امری نامشروع . گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی .
ترجمه مقاله