ترجمه مقاله

غزات

لغت‌نامه دهخدا

غزات . [ غ َ ] (ع اِمص ) کشش و جنگ با دشمن دین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قصد که به سوی دشمن کنند حرب را. (مهذب الاسماء). قصد به جنگ با دشمنان و غارت کردن دیار آنان . ج ، غَزَوات . (المنجد). رزم . پیکار. غَزاة. غزوة. غزو. غزا. رجوع به غَزاة شود :
به یک غزات قریب هزار پیل آورد
از آن گرفته به یک حمله سیصدوپنجاه .

فرخی .


جز اینکه گفتم چندان غزات دیگر کرد
به بازگشتن سوی مقام عز و مقر.

فرخی .


به یک غزات که کردی و هم کنی صد سال
گرفت بقعه ٔ کفر اعتبار از آتش و آب .

مسعودسعد.


در هر غزات نصرت و فتح و ظفر ترا
چون فتح و نصرت و ظفر شاه یاد باد.

مسعودسعد.


ترجمه مقاله