غزل سرا
لغتنامه دهخدا
غزل سرا. [ غ َ زَ س َ ] (نف مرکب ) آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان . غزل پرداز :
ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم
از تو غزل سرایی از من ملک ستایی .
زین روی باغ صف بتان ملک پرست
ز آنروی صف رودزنان غزلسرای .
غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.
نقل دهن غزلسرایان
ریحانی مغز عطرسایان .
نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند.
ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا
به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا.
ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم
از تو غزل سرایی از من ملک ستایی .
فرخی .
زین روی باغ صف بتان ملک پرست
ز آنروی صف رودزنان غزلسرای .
فرخی .
غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.
سوزنی .
نقل دهن غزلسرایان
ریحانی مغز عطرسایان .
نظامی .
نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند.
حافظ.
ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا
به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا.