غزوان
لغتنامه دهخدا
غزوان . [ غ َزْ ] (ع ص ) قصدکننده . فعلان من الغزو و هو القصد. (از معجم البلدان ).
- ابوغزوان ؛ کنیه ٔ گربه است زیرا پیوسته موش را قصد میکند. (از اقرب الموارد).
- ابوغزوان ؛ کنیه ٔ گربه است زیرا پیوسته موش را قصد میکند. (از اقرب الموارد).