ترجمه مقاله

غسق

لغت‌نامه دهخدا

غسق . [ غ َ ] (ع مص ) باران ریزه باریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غَسَقان . (منتهی الارب ). || غسق لبن ؛ ریزان گردیدن شیر از پستان . نیک تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت تاریک شدن شب . (اقرب الموارد). غَسَق . غَسَقان . (منتهی الارب ). || غسق جراحت ؛ دویدن زرداب از آن . (تاج المصادر بیهقی ). غسق الجرح غسقاً و غسقاناً؛ سال منه شی ٔ اصفر. (اقرب الموارد). || غسق عین ؛ دویدن آب از چشم و تاریک شدن آن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). غسقت العین غسقاً؛ دمعت و أظلمت . (المنجد).
ترجمه مقاله