ترجمه مقاله

غسیل

لغت‌نامه دهخدا

غسیل . [ غ َ ] (ع ص ) شسته . مذکر و مؤنث در وی یکسان است . ج ، غَسلی ̍، غُسَلاء، غُسالی ̍. یقال : هم غسلی و غسلاء، و هن غسالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شسته شده . مغسول . مغسولة. (اقرب الموارد). غسل داده شده . غَسل شده . رجوع به غُسل و غَسل شود. || گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). فحل غسیل ؛ ای کثیر الضراب و لایلقح . و کذا الرجل . (قطر المحیط).
ترجمه مقاله