ترجمه مقاله

غضاب

لغت‌نامه دهخدا

غضاب . [غ ُ ] (ع اِ) خاشاک چشم . (منتهی الارب ). قذی . (اقرب الموارد). || بیماریی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چیچک . (منتهی الارب ). آبله . جدری . (اقرب الموارد). || (ص ) رجل غضاب ؛ یعنی مردی که پوستش درشت باشد. غلیظالجلد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله