ترجمه مقاله

غضف

لغت‌نامه دهخدا

غضف . [ غ َ ض َ ] (ع اِمص ) فروهشتگی گوش . سست گوش گردیدن . (منتهی الارب ): غضف سگ ؛ فروهشتگی گوش آن و خم شدن آن به پشت خلقةً. (از قطر المحیط) . سستی گوش . (مهذب الاسماء). || (مص ) تاریک گردیدن شب . (منتهی الارب ). غضف لیل ؛ تاریک شدن و تیره گردیدن شب . (از اقرب الموارد). نوعی از درخت هندی است شبیه به خرمای سبز بی شاخ مگر آنکه خسته اش مقشر است بی پوست . (منتهی الارب ). درختی است هندی شبیه درخت خرما، جز اینکه هسته ٔ آن بی پوست است و از پایین تا بالای آن بی شاخه و سبز است . شجر بالهند کالنخل سواء غیر أن نواه مقشر بغیر لحاء و من اسفله الی اعلاه سعف اخضر، الواحدة غضفة. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله