ترجمه مقاله

غضون

لغت‌نامه دهخدا

غضون . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَضن و غَضَن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَضن و غَضَن شود. || غضون الاذن ؛ بن گوش ؛ یعنی شکنجهای وی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مثانی الاذن . (اقرب الموارد). || فی غضون ؛ ذلک ، در اثنای آن یادر اوساط آن . || رجل ذوغضون ؛ یعنی مردی که در پیشانی وی شکستگیها باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله